-
نخستین سفر
دوشنبه 13 فروردین 1397 16:49
نخستین سفرم با اسبی آغاز شد - که در جیبم جای می گرفت - از اتاق تا بالکن. سفر کوتاهی بود اما من دریاها را پشت سر گذاشتم شهر های پر ستاره را از ابتدای جهان تا انتهای جهان رفتم و این سفر تنها سفر بی خطر من بود. #رسول_یونان + نه اینستاگرام نه تلگرام نه لاین نه هیچ کوفت دیگه ای جای تورو نمیگیره.. مثل چای خارجی که هیچوقت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آبان 1396 01:22
میشه این لبخند رو دید و گریه نکرد؟؟ . . . . +واسه اطرافیانت همیشه آرزویِ خوشی کن حداقلش اینه که شاید خودت شاد نباشی اما یِ جایِ شاد زندگی میکنی.
-
یادداشتی از یک مرد ایرانی
سهشنبه 25 آبان 1395 16:52
این متن داستان نیست.واقیعته مزاحمت خیابانی زنان، برای ما تفریح بود؛ به خودم نمی توانم دروغ بگویم.» این مرد ایرانی، داستانی را از دوران نوجوانی خود بازگو کرده است.… من از جمله افرادی بودم که در سنین بین ۱۴ تا ۱۷ سالگی، در بازارهای شلوغ شهر، درون تاکسی و اتوبوس و هر جای ممکن، خودم را به بدن زنان و دختران می مالیدم....
-
آذر نوشت...
دوشنبه 24 آبان 1395 21:39
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من نفسی هست ، دلی هست ، ولی جانی نیست... #محمد_عزیزی پ.ن1 : امروز نارنجی ترین روزه سال بود. پ.ن 2 : چه روزگاره بدی شده... پ.ن3 : شایدم من بد شدم.
-
فنچ های این سرزمین...
جمعه 30 مهر 1395 16:45
چن روز پیش تو راهه دانشگا ، پش سر دوتا فنچ ابتدایی راه میرفتم . داشتن سر فوتبالیستا بحث میکردن ، خلاصه بحث بالا میگیره و یکیشون برمیگرده چنان فحش وحشت انگیزی حواله اون یکی میکنه که من ابتدا سری به اطراف چرخانده و سپس سر در گریبان فرو بردم.. دیگ لازم نی بگم ما هم سن اینا بودیم لواشکو با پلاستیکش میجوییدیم و ساعت ها به...
-
محرم می آید..
شنبه 3 مهر 1395 22:54
این عطر خوش محرم که از دور به مشام میرسه.. این خیابونای مملو از عزاداران مشکی پوش .. این نوحه های دلنواز نزارقطری .. این شبای سرد و صف های زیبای زنجیر زنی .. این "ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد " .. این تعزیه ها، هیئت ها، اشک ها ، حاجت ها و معجزه ها.. این آدما که تو این ماه ، خیلی خوب میشن.. و این حال من که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 خرداد 1395 21:27
تو "مقدس تر" از آنی که به دستم آیی به وصال تو به جز پاک شدن راهی نیست #سید_صادق_رمضانیان
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 آبان 1394 11:11
چرا نمیشه پیتزا رو ضمیمه ایمیل کرد؟ . . . .فاتی نوشت : خسته و کوفته و گرسنه
-
:d
چهارشنبه 6 آبان 1394 11:00
-
حس خوووب
دوشنبه 27 مهر 1394 20:07
سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟ تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟ آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است: پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل قسمتم کرده...
-
+ think
سهشنبه 21 مهر 1394 10:54
قانون کاِئنات میگه به هرچی که بخوای میرسی.. اگه با تمام وجودت اونو بخوای و حتی با ذره ذره سلول هات لمسش کنی... یادتون باشه.نیرو های کائنات گوش ب فرمان ما هستند.انها نمشنوند که شما چه میگویید..انها تنها به این توجه دارند که به چی فکر میکنید... پس همیشه + بیاندیشید... +فاتی نوشت : چقد این متن بمن انگیزه میده... + بازم...
-
...
شنبه 18 مهر 1394 08:09
امروز شنبه 18 مهرماه... ساعت8 صبح...یه صبح مه الود پاییزی .... تو کتابخونه دانشگاه... من ,فاتی..کتابدار ک.خ